اول دست میزارن روی نقاط ضعفتون و وادارتون میکنن واکنش نشون بدین. بعد در نقش یک مظلوم و بی گناه کنار میرن و خودشون و پشت سر کسی که از نظر عاطفی بهش نزدیکین مخفی میکنن.
شما که حالا ملتهب و عصبی هستین سعی میکنید از خودتون دفاع کنید اما... از دید عزیزتون که داره شما رو میبینه شما یه ادم عصبی و نامتعادلین که وسط یه میدون خالی داره خودزنی میکنه!
بدترین اتفاق ممکن اینه که اون ادمی که دوست شماست و نزدیک بوده بهتون نسبت به عکس العمل شما واکنش نشون بده و اینجاست که فاجعه اتفاق میفته.
دو نفر که عاشق هم بودن چنان مقابل هم می ایستن و میجنگن با هم که هر دوشون ضعیف و ناتوان و تنها میشن.
اینجاست که بازیگر اصلی این نمایش وارد میشه و اینبار نقش منجی و برای معشوق شما بازی میکنه. حالا شما نه توانی براتون مونده نه عشقی... سایه ی سنگین ادمی رو بالای سرتون حس میکنید که حتی خیال جنگیدن باهاش رو هم نداشتین...
یادمون باشه. یادمون باشه اگر کسی و دوست داریم.اگر عاشقانه کسی و دوست داریم. اجازه ندیم هیچ ادمی بینمون قرار بگیره.
زندگی خصوصی یک بیمار اکستروفی...
برچسب : نویسنده : plifebexstrophypa بازدید : 167